دل‌گرفتگی..

ساخت وبلاگ
آدمی آنچنان در نهانی‌های تاریکِ خودش گم است، که از خودش هم در شگفت است! هوسِ دوره را کرده‌ام؛ وسط باران‌های در گاه، که نمی‌آید. سر کلاسِ دیف و تحلیلی، هوسِ همان دوره مضحک مزخرف را! شگفتا فاطمه! شگفتا فاطمه! شگفتا فاطمه! حال که اوضاعِ دلِ ما جز بر تو بر همه پوشیده‌ست، خودت راهی‌م کن. می‌ترسم این بساط اخیر هم، ... عجیب نیست انسانی که آفریده‌ای؟! فتبارک الله... + به بزرگی‌ش قسم، از تنها ماندن با خودم می‌ترسم! نه از این ترس‌های شعری و شعاری؛ واقعا از تنها ماندن با خودم - مادی یا معنوی - تازگی‌هاست که وحشت می‌کنم... دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 16:51

۱. به فاطمه می‌گم: کاش حداقل پولدار بودیم، روزی دوتا هایپ می‌خوردیم، خوابمون نمی‌برد.  ۲. دارم یاد می‌گیرم با خودم کنار آمدن را! ۳. فکر می‌کنم جسم در عالم حقیقت، حقی بر محدود کردن روح ندارد. بر همین اساس است که می‌گویم وقتی یک حرکت روحی و درونی شکل می‌گیرد، جسم است که باید بی هیچ چون و چرایی از روح تبعیت کند؛ جسم نمی‌تواند تعیین تکلیف کند که در طول راه برای رفع خستگی من بخواب. بنابراین نمی‌تواند برای جلب توجه آسیبی از بی خواب و خوراکی به خود بپذیرد. پس روح می‌تواند این حق را به خودش بدهد که برای باور عمیقی، بی وقفه کار کند. قوانین حاکمِ فیزیکی را، م دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : جملات رفیقانه,عکس رفیقانه,شعر رفیقانه,اس رفیقانه,سخنان رفیقانه,جمله رفیقانه,متن رفیقانه,sms رفیقانه,پیام رفیقانه,پیامک رفیقانه, نویسنده : ebihich8 بازدید : 158 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 19:35

مولای یا مولای!


أنت الحیُّ

و أنا المَیّت

و هل یَرحم المَیِّتَ إلّا‌الحی...



اینکه منِ  بدحالِ بعدِ گناه‌هایم را باز دخیلِ خانه خودت می‌کنم، نه که شرمنده نباشم؛ کسی را ندارم جز تو...

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : مرده بدم زنده شدم امیر آرام,مرده بدم زنده شدم ترجمه,مرده بدم زنده شدم,مرده بدم زنده شدم دولت عشق آمد,مرده بدم زنده شدم شهرام ناظری,مرده بدم زنده شدم افتخاری,مرده بدم زنده شدم افتخاری دانلود,مرده بدم زنده شدم معنی,مرده بدم زنده شدم دانلود,مرده بدم زنده شدم ناظری, نویسنده : ebihich8 بازدید : 155 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 19:35

ولم کنید...

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 155 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 20:26

سارا هر روز که من را می بیند، با امر توأم با خواهش می گوید:«بخند؟!» و وقتی به حرف او می خندم، به خنده من می خندد.   پسر بچه نگاه می کند به من، می خندد. استاد ریاضی نگاه می کند به من، حرفش را برای چند لحظه قطع می کند، می خندد، حرفش را ادامه می دهد. خاله نگاه می کند به من، می خندد. دستش را می گیرد جلوی دهانش و باز می خندد. و باز می خندد. و باز می خندد. می خواهد دعوایم کند ها... نگاه می کند توی چشم هام و می خندد. منتظر شنیدن دادم. با سر پایین. بعد ها بچه ها می گویند که «همیشه نگاهت می کند و می خندد.»   یا دیوانه ها خنده دارند، یا قیافه ام خنده دار است، یا چشم هایم. دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : fok julle naaiers,fok airport,fok julle naaiers lyrics,fok diet,fok meaning,fok brewery,fok order,fok airport code,fok julle naaiers wiki,fok yuen kap, نویسنده : ebihich8 بازدید : 166 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 15:38

عید کجا بود! هی عید عید می کنند این ها... چراغانی و شیرینی و شربت و شام... اینکه در چشمانم نیستی، می زند زیر کاسه کوزه هر چه خوشی ست. یک سال دیگر هم گذشت. پارسال، توی خیابان های قم، چراغ ها تار شده بودند در نگاه هام... امسال... امسال... تهران لعنتی، با خیابان های لعنتی ترش... - کوفه - . بگذریم از اینکه بعضی ها بهانه رقص های مختلط پیدا کرده بودند... یک حرفی دارم با تو. ببخشید. با شما. یک حرفی دارم با شما. نگاهم نکنید. بلور نرگس های زیباتان را با نگاه به ظلمات صورتم خدشه دار نکنید... انقدر دعایم نکنید! انقدر صدایم نکنید که برگردم... نیستم! برگشتنی نیستم. تا گلو رفته ام در ل دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : هزار و صد واژه,هزار و صد واژه انگلیسی,کتاب هزار و صد واژه,دانلود هزارو صد واژه,هزار صدا,هزار صدای سنتی,هزار صدا ارسباران,دانلود کتاب هزار و صد واژه, نویسنده : ebihich8 بازدید : 159 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

می نوشتم. دیوانه وار. مثل همین حالا. روی دیوار، روی ورق، روی لباس هام. روی کیفم. حتی روی وسایل این و آن. علی می گفت این اگر پسر می شد، دیوار های شهر پر می شد از چرندیاتش... راست می گفت. می نوشتم. دیوانه وار. از همان هفت هشت سالگی. بین فک و فامیل، آن هایی که می دانند می نویسم معتقدند نوشتن موهبتی ست که خدا در قبال بلاهایی که در کودکی سرم آمد عطا کرده. چیزی در خودم نمی بینم. اما آن ها می بینند خب! و بعد، خداوند راه جبران زیاد دارد. ندارد؟! قبل از اینکه قلم دست بگیرم، یعنی قبل از هفت سالگی، می گفتم. بیچاره مامان که تنها مخاطب چرت و پرت ها و سوالات نا تمامم بود، کلاف دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 162 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

دلم تنگته، اما حس نوشتن نیست، به همون دلیلی که خودت می دونی...

 

+ بعضی وقتا به سرم میزنه، اگه سه بار غربالمون کنن، من همون دفعه اول قاطی پوسته های به درد نخور گندم از قافله جا می مونم.... نه! نه! اصلا گندم چیه... به الک غربالگری هم نمی رسم من...

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : امان ز لحظه غفلت که شاهدم هستی,امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم هستی,شعر امان ز لحظه غفلت که شاهدم هستی, نویسنده : ebihich8 بازدید : 146 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

این که دلم در این وضعیت بغرنج آرام است، یا نشان از این دارد که او به بی رحمانه ترین شکل ممکن دست گذاشته روی نقطه ضعف من و هی فشار می دهد که جانم از سر انگشتانم بیاید بیرون یا به روایتی دارد دروغ می بافد و حالش خوب است و فقط می خواهد زهرش را تا آخر بریزد، یا اینکه دلم آنقدر مرده که دیگر نمی فهمد چه بلایی در اثر آه یک آدم قرار است پس از این به سرم بیاید. می خواهم بروم بخوابم که نفهمم. اما اگر بروم بخوابم، کی خانه را جمع کند؟ کی جارو کند؟ کی شام درست کند؟ کی ظرف ها را بشوید؟ کی کف آشپزخانه را تمیز کند ؟ [:(( ] کی لباس ها را بندازد لباس شویی و بعد هم اتو کند که اهل خا دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 153 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

باورم نیست که در حنجره ات جا شده است...

 

+ نذار باز دیوونه بشما...

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : حجم تیری که علمدار زمین گیرش شد, نویسنده : ebihich8 بازدید : 140 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

اِ! چشم هایت را نبند. نمی بینی نور را؟ هان؟ مثل همان وقت هایی که خورشید از افق آب های دریا می تابید. یادت هست؟ چشم هایت را نگذار روی هم! های رفیق! ببین؟! ببین نور را... فوران می کند! می پاشد توی چشم هام! نکند فقط من یکی بنده مقرب خدایم و شما ها نه؟! چرا نخندم؟ نمی بینید خورشید را؟؟! ای کلک ها... نکند توی سجده های طولانی نماز شب ها می خوابیدید؟! دیدید... دیدید آخرش هم فقط قربانی من یکی را رعد آتش زد... هیچکدامتان هم نه، من! فقط نذر من یکی قبول شد... ننه می گفت نذری باید در خور باشد ها... نکند خسیس بازی در آوردید؟! نه... به شما ها که نمی آید... راست بگویید! خرده شیشه اتان کجا دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 168 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

حالا هی بروید وطن وطن کنید.

+ خودم می دانم احتمالا و هرگز با هم همخوانی ندارند.

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 153 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

/ : از این نهنگ های به گل نشسته که کوه کوه ریخته اند روی هم و مثل یک تپه کوتاه لم داده اند یک گوشه و با چشم بسته زل زده اند به تو، کاری بر نمی آید. جمعی لم داده اند. جمعی آفتاب می خورند. جمعی به گل نشسته اند. جمعی زل زده اند به تو، آن هم با چشم بسته. یک نفر کاری از پیش نبرد شاید، اما جمعی، می بَرند. خوب هم می بَرند. کاری که از دستشان بر نمی آید، با کاری که پیش می برند از زمین تا آسمان فرق دارد. از خورشید تا کهکشان آندرومدا. از مرکز یک سیاهچاله تا نوری که می بلعد و به یک آن نیست می کند. از افق دریا تا ساحل و نهنگ های به گل نشسته.   // : تو هم یک گوشه کار را بگیر که با هم په دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : حال من بد نیست,حال من بد است,حال من بد نيست,حال من بد,شعر حال من بد نیست,حال من دلزده بد نیست,چرا حال من بد است,حال من بد نیست غم, نویسنده : ebihich8 بازدید : 151 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

جوان رهاست از تعلقات. دنبال صندلی و میز نیست. دنبال میز و صندلی هم. به خودش راه هم نمی دهد که بشود سکان دار یک سکو توی بهارستان. اصلا پی این حرف ها نیست. دنبال شهرت هم نمی گردد. دنبال اسم و رسم هم. دنبال این هم نیست که به زور یک دوربین از رسانه را بچپاند توی کیسه خودش، که با فیلمبردار مدام دنبالش بیایند و بعد هم زاویه بسته بگیرند که کچلی های سالن پیدا نباشد. دنبال همایش و کنفرانس خبری و پخش توی رسانه ملی هم نیست. کار نمی کند که بشود تبلیغ انتخاباتی اش. گردن کلفت نمی کند برای کسی. توهین نمی کند، چون توی ذاتش نیست! اصلا حقی ندارد که توهین کند...  این پسر ریشو ها ر دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : fha loan,fha approved condos,fha loan calculator,fha connection,fha loan limits,fha 203k,fha guidelines,fha home loan,fha streamline,fha calculator, نویسنده : ebihich8 بازدید : 150 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

دورم آدم مدعی زیاد دیده ام. نمونه اش خودم. همیشه وقتی خواسته ام کاری بکنم به زمین و زمان ایراد گرفته ام. آخرش کارم را کرده ام، اما حرف هایم را هم زده ام. فحش هایم را هم توی دلم داده ام. ادای بعضی ها را هم پیش خودم در آورده ام. هیچی هم نیستم تازه، که اینهمه ادا و اصول دارم. شاگرد زرنگ آبکی مثلا. تنها تفاوتم با بقیه این بوده که تک بعدی نبودم. تازه آن هم به لطف مادر و پدر با سواد. ادعایم هم می شود. اگر بخواهم کاری کنم، اول از همه می روم سراغ مدیر و لیست اختیارات و اقلام مورد نیاز را می کوبم روی میزش. حرف مفت هم زیاد می زنم. هیچی هم نیستم تازه. هیچی. آمریکا هم نرفته ا دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : همیشه که نباید حرف زد,همیشه که نباید, نویسنده : ebihich8 بازدید : 182 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

1. «کجا می رین»؟ «سر پل آهنگ».   2. «ماهان! ماهان»! ... «ماهان»! ... «ماهان جلوییا صدات می کنن». «چیه»؟ «تو چیزی می فهمی»؟ «آره»! «ما نمی فهمیم»... «چون صداش آرومه».   3. «تو مثه بارون بهاری... من مثه برگریزون پاییز... ریزش ما توی ما دو تا مشترکه»... «ریزشه که توی ما دو تا مشترکه»...   4. بریز. لیوان اول را. لیوان دوم را. لیوان سوم را. چهارمی را. پنجمی را. از همان اول هم شراب مست نمی کرد که... جمال ساقی را عشق است... چایی که تو بریزی را عشق است... چای مجلس تو را عشق است...   5. باران بریز. باران بریز توی کاسه ام. آب دریا را خم کن که سرریز شود توی دست هایم. یک دریا را جا می کنم توی دست دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : تا کجا؟,حاجی کجا؟,کو کجا؟,چی؟از کجا؟,کی کجا؟, نویسنده : ebihich8 بازدید : 145 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

این یک خاطره است و فاقد ارزش خوانش.   تقریبا دارد می رسد به یک سال که او دیگر نیست. شمال بودم. تکیه ام را داده بودم به صندلی آشپزخانه و داشتم انگور های تازه ای را که از حیاط چیده بودم می گذاشتم توی دهانم که پیامش آمد. دست هایم لرزید. اشک هایم با شدت تمام جاری شد و می شود گفت از حال رفتم. فرداش، تمام راه برگشت نوشهر - تهران را شادترین آهنگ هایی که داشتم گوش دادم. با صدای بلند. و گریه کردم. فکر می کردم بعد او دیگر نمی شود خندید. فکر می کردم بعد او دیگر نمی شود شاد بود. دیگر نمی شود زندگی کرد. شب ها سرم را می بردم توی بالش و ساعت ها گریه می کردم. نزدیک سحر که می شد تما دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : تو همه چیز من هستی,تو همه زندگی من هستی,تو همه دنياي مني,تو همه هستی من,تو همه چيز مني,تو همه چاره من,تو همه هستي من,تو همه وجود مني,تو همه در خون مني,تو میبخشی همه دیروز منو, نویسنده : ebihich8 بازدید : 132 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

لابد الان آ سِد مرتضی می گوید:

قرارمان نبود از این حرف ها بزنی ها...

 

من هم می گویم، بنده غلط بکنم قرار و مدار بگذارم با شما وسط سیر الی الله تان...

قرار ها از مدار خارجند... قرار ها هم از مدار ها... هم ما با شما قراری نداشتیم، هم بی شما قرار نداشتیم... ماندیم وسط میدان، بجنگیم؟! برقصیم؟! چه کنیم آخر...؟!

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 148 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

... لابد می خواهم بگویم بگذریم... بگذریم. مثلِ همیشه بگذریم. از آرزوهای بر باد رفته کودکانی که شب برای عروسک هاشان قصه می گفتند، از صدایِ «قان قان» در آوردن پسر بچه ها که ساعت ها با یک ماشین کوچک سرگرم می شدند، از خنده های مردمی که زیر سقف خانه هاشان هم را در آغوش می گرفتند و عشق می خواندند توی چشم های همدیگر... بگذریم. از بمب بگذریم. از درکِ یک کودکِ یک ساله از تانک. ماشین اسباب بازی بزرگ را، کدام کودکی دیده توی جهان؟! از حقوق بشر. از جنبیدنِ گوش هایِ کارشناس هایِ سازمان ملل بعد مرگ سهراب. بعد مرگِ ششصد کودک در حمله اخیر. دویست و خرده ای زن. هزار و خرده ای غیر دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 166 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08

شاعر می‌فرماد: چه مرگته دل من! چرا نمی‌خوابی؟! + فحش ناموسی رو زبونم نمی‌چرخه؛ اما نفهم که می‌تونم بگم! نفهم! بیشرف! بیشعور! دل! دل! دل! + اون یکی شاعر از میانه‌های مجلس جامه می‌دره و فریاد می‌کشه: نشد یک لحظه از یادت جدا دل زهی دل! آفرین دل! مرحبا دل! دیده می‌شه که باقی شاعرای مجلس خراب شدند سرش که دفعه دیگه گندکاریای دلِ ... رو با مفاهیم شاعرانه توجیه نکنه! شیم آن یو ای شاعر گور به گور شده. تا کی تحریک احساسات مردم! تا کی اشک گرفتن از این دختر بیچاره! شیم آن یو! شیم آن یو!  + چه مرگته دل من.. + بعضی ها هم بروند به درک. الله یعلم أنا لا نحبکم، و لا نلومکم أن ل دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 137 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 14:08